
پروژه ساندیال و مسابقه تسلیحات هستهای
این متن، در درجه اول به جزئیات پروژه فوق سری “ساندایال” ایالات متحده در دهه ۱۹۵۰ میپردازد که هدف آن ساخت یک بمب هستهای به شدت قدرتمند بود که بتواند تمدن بشری را نابود کند.
این منبع به ظهور مسابقه تسلیحات هستهای پس از جنگ جهانی دوم اشاره میکند، دورانی که پیشرفتهای سریع فناوری و ترس از اتحاد جماهیر شوروی، فیزیکدانانی مانند ادوارد تلر را به سمت ساخت تسلیحات مخربتر سوق داد، از جمله بمب هیدروژنی و طرح پیشنهادی ساندایال.
در نهایت، این متن بیان میکند که اگرچه ساندایال هرگز ساخته نشد، اما بشریت به جای آن، دهها هزار سلاح هستهای ساخت که در مجموع یک “ماشین روز قیامت” را تشکیل میدهند که هنوز هم تهدیدی وجودی به شمار میرود.
چگونه پروژه ساندیال، مفهوم بازدارندگی، و مسابقه تسلیحات هستهای بر تاریخ تأثیر گذاشتند؟
پروژه ساندیال، مفهوم بازدارندگی، و مسابقه تسلیحات هستهای تأثیرات عمیقی بر تاریخ جهان پس از جنگ جهانی دوم گذاشتند، زیرا آنها تعریف جنگ و امنیت را برای همیشه دگرگون کردند. این سه مفهوم، که در اوج ترس و رقابت بین ابرقدرتها شکل گرفتند، منجر به ایجاد «ماشین روز قیامت» شدند که هنوز هم تمدن بشری را تهدید میکند.
در زیر چگونگی تأثیر هر یک از این مفاهیم بر تاریخ، بر اساس منابع ارائه شده، تشریح شده است:
۱. تأثیر مسابقه تسلیحات هستهای
ظهور ناگهانی بمبهای هستهای در سال ۱۹۴۵، “مغز مردم زنده در آن زمان را به هم ریخت”. این سلاحها پیامدهای وحشتناکی داشتند و این حس را القا کردند که کشورهایی که فاقد قدرت هستهای باشند، در درگیریهای آینده، صرف نظر از بزرگی ارتششان، توسط قدرتهای هستهای له خواهند شد [3، 4].
- آغاز و تشدید مسابقه: در سال ۱۹۴۶، ایالات متحده برنامه «طرح باروخ» را پیشنهاد کرد تا بمبهای اتمی خود را کنار بگذارد و فناوری هستهای را به اشتراک بگذارد، اما مزیت نظامی سلاحهای هستهای بسیار زیاد بود و از آن صرف نظر نشد. تنها سه سال بعد، در سال ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر کرد، که این امر همه را کاملاً غافلگیر کرد.
- تبدیل شوک به ترس: شوک ناشی از پیشرفت سریع شوروی به ترس تبدیل شد، و این ترس باعث شد مردم کارهای دیوانهواری انجام دهند. مفهوم جنگ کاملاً زیر و رو شد، و تنها پاسخ منطقی به نظر میرسید، داشتن یک زرادخانه هستهای بود که بتواند سریعتر و کوبندهتر ضربه بزند.
- رشد سریع زرادخانهها: مسابقه تسلیحات هستهای آغاز شد. تعداد بمبهای هستهای جهان از ۹ عدد در سال ۱۹۴۶ به ۳۰۰ عدد در سال ۱۹۵۰ و سپس به ۲۰,۰۰۰ عدد در سال ۱۹۶۰ رسید.
- مسابقه بیهوده و پرهزینه: این مسابقه اساساً احمقانه بود؛ یک ابرقدرت یک بمب جدید توسعه میداد و دیگری چیزی قویتر میساخت، و این روند بیپایان ادامه مییافت. ابرقدرتها تریلیونها دلار هزینه کردند تا هزاران نفر از باهوشترین افراد نشان دهند که چقدر میتوانند بشریت را نابود کنند.
- تغییر ماهیت جنگ: توسعه بمبهای هیدروژنی (با تکیه بر تشویقهای ادوارد تلر) که هزاران برابر قویتر از بمبهای اتمی اولیه بودند، باعث شد که جنگ دیگر درباره پیروزی نباشد؛ بلکه نابودی کامل انسانها بسیار واقعی شد [8، 9، 10].
۲. تأثیر پروژه ساندیال (Sundial)
پروژه ساندیال یک پروژه فوق سری بود که توسط ایالات متحده در دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و هدف آن ساخت تنها یک بمب هستهای بود که به قدری قدرتمند باشد که بتواند تمام تمدن بشری را نابود کند.
- ابعاد تخریبی: پروژه ساندیال انرژی معادل ۱۰ میلیارد تُن تیانتی داشت [1، 13]. این میزان انرژی ۱۳ برابر بلندتر از هرم واقعی جیزه (از نظر هرم مواد منفجره) بود و ۳۰۰۰ برابر بیشتر از مجموع تمام بمبهایی بود که در طول جنگ جهانی دوم پرتاب شدند.
- انگیزه: این پروژه توسط ادوارد تلر، فیزیکدان نظری نابغه، به دنبال موج جدید ترس ناشی از انفجار بمب هیدروژنی شوروی، مطرح شد [7، 10]. او میخواست یک بمب نهایی بسازد که تمام بمبهای دیگر را بیاهمیت کند.
- تأثیر بر استراتژی (بازدارندگی نهایی): تلر میخواست یک نابودگر جهانی بسازد که آنقدر نفسگیر و ترسناک باشد که ادامه بازی مسابقه تسلیحاتی بیمعنی شود. با این حال، منابع اشاره میکنند که خود پروژه هرگز ساخته نشد.
- واکنش تاریخی: زمانی که این ایده مطرح شد، دانشمندان با وحشت واکنش نشان دادند و سیاستمدارانی که مخفیانه مطلع شده بودند، با ناباوری پاسخ دادند. حتی ارتش ایالات متحده نیز این سطح از جنون را بیش از حد میدانست. ساخت ساندیال یک جنایت علیه بشریت تلقی میشد.
۳. تأثیر مفهوم بازدارندگی (Deterrence)
مفهوم بازدارندگی در هسته تفکر پشت پروژه ساندیال و همچنین زرادخانههای هستهای امروزی قرار دارد.
- بازدارندگی نهایی (هدف ساندیال): در ذهن تلر، منطق پشت ساندیال، بازدارندگی نهایی بود: “اگر به ما یا متحدان ما حمله کنید، ما جهان را نابود خواهیم کرد”. او تصور میکرد که این سلاح، به عنوان یک بمب حیاط خلوت (بدون نیاز به حرکت دادن آن به سمت دشمن)، بازدارندگی کامل را فراهم میکند.
- مشکلات بازدارندگی توسط یک سلاح واحد: این استراتژی یک نقص بزرگ داشت: یک سلاح آخرالزمانی واحد، جایی برای مانور باقی نمیگذارد. اگر دشمن از مرزهای یک کشور دوردست عبور میکرد یا به پایگاههای دور حمله میکرد، آیا واقعاً دکمه پایان جهان فشرده میشد؟ آیا میتوان از یک متحد با بمبی محافظت کرد که در نهایت خود آنها را نیز میکشت؟.
- ایجاد «ماشین روز قیامت»: به جای ساخت یک «سوزاننده جهان» (ساندیال)، ابرقدرتها هزاران سلاح هستهای در انواع و اندازههای مختلف ساختند (بیش از ۷۰,۰۰۰ کلاهک در اوج جنگ سرد) [17، 18]. در حالی که این رویکرد معقولتر به نظر میرسید، اما در واقعیت، این زرادخانههای متنوع یک تهدید بسیار معتبرتر ایجاد کردند. اگر مردم احساس کنند که میتوانند خطر شلیک یک بمب هستهای کوچکتر را بپذیرند، احتمال فعال شدن آنها بیشتر میشود، و این میتواند یک واکنش زنجیرهای ایجاد کند.
- نتیجه تاریخی بازدارندگی: منابع اشاره میکنند که در واقع، تفاوت بین ساندیال و آنچه امروز داریم زیاد نیست. بشریت یک بمب روز قیامت نساخت، بلکه یک ماشین روز قیامت ساخت. حتی امروز، ما ۱۲,۰۰۰ سلاح هستهای داریم که برای نابودی تمدن بشری کافی است. این میراث بازدارندگی نشان میدهد که بشریت همچنان آماده است تا خود را در یک لحظه نابود کند.
چه زمینههای تاریخی و پیشرفتهای تکنولوژیکی به ظهور سلاحهای آخرالزمانی منجر شد؟
زمينههای تاریخی و پیشرفتهای تکنولوژیکی متعددی منجر به ظهور سلاحهای آخرالزمانی مانند پروژه فوق سری ساندیالزمينههای تاریخی و پیشرفتهای تکنولوژیکی متعددی منجر به ظهور سلاحهای آخرالزمانی مانند پروژه فوق سری ساندیال (Sundial) و زرادخانههای هستهای امروزی شدند [1، 19]. این عوامل، که در کنار هم قرار گرفتند، درک بشر از جنگ و امنیت را به طور کامل تغییر دادند.
در اینجا به مهمترین زمینهها و پیشرفتها بر اساس منابع اشاره شده است:
۱. زمینههای تاریخی: دوران تغییرات سریع و جنگهای جهانی
الف. تغییرات شگرف و سریع در زندگی بشر: کسانی که در سال ۱۹۰۵ متولد شده بودند (و در سال ۱۹۴۵ چهل ساله بودند)، شاهد تغییراتی بودند که درک آنها بسیار دشوار بود. آنها دورانی را دیدند که در ابتدای آن پادشاهان بر بخش بزرگی از جهان حکومت میکردند و تنها ۳ درصد از خانههای ایالات متحده برق داشتند.
ب. تجربه جنگهای جهانی و تلفات عظیم: این نسل از انسانها شاهد مرگ ۲۴ میلیون سرباز و ۵۰ میلیون غیرنظامی در دو جنگ جهانی بودند. این آمار هولناک نشان میدهد که در این دوره، جنگ به سطحی از ویرانی رسیده بود که پیش از آن سابقه نداشت.
ج. ظهور شوکآور فناوریهای نوین: همزمان با این رویدادها، پیشرفتهای تکنولوژیکی مانند تلویزیونها، مایکروویوها، هواپیماهای جت، و بمبهای هستهای پدیدار شدند. ظهور ناگهانی بمبهای هستهای در سال ۱۹۴۵، “مغز مردم زنده در آن زمان را به هم ریخت”.
د. آغاز ترس و مسابقه تسلیحاتی:
- بمبهای هستهای این پیامد وحشتناک را داشتند که بدون داشتن آنها، یک ملت در درگیریهای آینده، صرف نظر از اندازه ارتشش، توسط قدرتهای هستهای درهم کوبیده خواهد شد [3، 4]. این شوک به سرعت به ترس تبدیل شد، و این ترس بود که مردم را وادار به اقدامات دیوانهوار کرد.
- مفهوم جنگ و چگونگی پیروزی در آن در یک لحظه تغییر کرد؛ در جهانی که دشمن میتوانست بر فراز سربازان پرواز کند و شهرها را تبخیر کند، تنها پاسخ، داشتن یک زرادخانه هستهای بود که بتواند سریعتر و کوبندهتر ضربه بزند.
- این ترس و رقابت منجر به آغاز مسابقه تسلیحات هستهای شد. تعداد بمبها از ۹ عدد در سال ۱۹۴۶ به ۲۰,۰۰۰ عدد در سال ۱۹۶۰ افزایش یافت.
2-پیشرفتهای تکنولوژیکی: از بمب اتمی تا بمب هیدروژنی
الف. انفجار اولین بمبهای اتمی و پایان برتری آمریکا: تکنولوژی ساخت بمب اتمی (واکنش زنجیرهای شکافت در اورانیوم) منجر به ساخت اولین سلاحهای هستهای شد. در سال ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر کرد، که همه را کاملاً غافلگیر کرد. این موضوع نشان داد که شوروی در زمینه فناوری هستهای، عقبتر از آمریکا نیست.
ب. ظهور ادوارد تلر و پیگیری سلاحهای ویرانگرتر: ادوارد تلر، فیزیکدان نظری نابغه، نقش کلیدی در تشدید این روند داشت. او اصرار داشت که برای امنیت بیشتر و کاهش ترس، بمبهای بزرگتر پاسخ هستند. او از طریق لابیگری مداوم نزد سیاستمداران مرعوب، توانست مجوز توسعه سلاحهای هستهای ویرانگرتر را بگیرد.
ج. توسعه بمب هیدروژنی (Hydrogen Bomb): پیشرفت تکنولوژیکی اصلی که دروازه را به سوی سلاحهای آخرالزمانی باز کرد، توسعه بمب هیدروژنی بود.
- این بمب برای فعال شدن، به یک بمب اتمی معمولی به عنوان ماشه نیاز دارد (مرحله اول).
- انفجار اولیه، مقادیر عظیمی از اشعه ایکس را آزاد میکند که سوخت همجوشی (مرحله دوم) را به شدت فشرده کرده و برای لحظهای کوتاه شرایط یک ستاره را شبیهسازی میکند.
- اولین آزمایش این بمب در سال ۱۹۵۲ انجام شد و یک جزیره اقیانوس آرام را از روی نقشه پاک کرد.
- بمب هیدروژنی بعدی که در سال ۱۹۵۴ آزمایش شد، ۱۰۰۰ برابر قویتر از بمب هیروشیما بود.
د. واقعی شدن نابودی کامل انسان: با وجود سلاحهایی به این قدرت، جنگ دیگر درباره پیروزی نبود؛ بلکه نابودی کامل انسانها بسیار واقعی شد.
۳. تلاش برای سلاح آخرالزمانی نهایی: پروژه ساندیال
ترس موج جدیدی که پس از انفجار بمب هیدروژنی شوروی ایجاد شد، زمینه را برای توسعه جنونآمیزترین طرح هستهای فراهم کرد [10، 11].
- هدف نهایی: ادوارد تلر که همچنان معتقد بود سلاحهای ساخته شده کافی نیستند، رویای ساخت یک بمب با قدرت تقریباً نامحدود را در سر داشت.
- پروژه ساندیال: این پروژه فوق سری در دهه ۱۹۵۰ با هدف ساخت یک بمب هستهای واحد که بتواند تمام تمدن بشری را نابود کند، آغاز شد.
- مشخصات فنی (تخمینی): ساندیال قرار بود معادل ۱۰ میلیارد تُن تیانتی انرژی داشته باشد [1، 13]. این میزان انرژی ۳۰۰۰ برابر بیشتر از مجموع تمام بمبهایی بود که در طول جنگ جهانی دوم پرتاب شدند.
- منطق پشت ساندیال: منطق تلر، بازدارندگی نهایی بود: سلاحی به قدری ویرانگر و ترسناک که ادامه مسابقه تسلیحاتی را بیمعنی میساخت، اگرچه پروژه ساندیال هرگز ساخته نشد [11، 16].
این ترکیب از پیشرفتهای سریع علمی (فناوری شکافت و همجوشی هستهای) و زمینههای تاریخی ترس و رقابت ابرقدرتها، منجر به ایجاد «ماشین روز قیامت» شد که هنوز هم توانایی نابودی تمدن بشری را دارد [19، 18].
سیاستها و اخلاقیات پیرامون ساخت و نگهداری سلاحهای هستهای در جهان امروز چیست؟
سیاستها و اخلاقیات پیرامون ساخت و نگهداری سلاحهای هستهای در جهان امروز عمیقاً ریشه در مفهوم بازدارندگی (Deterrence) دارند که در طول مسابقه تسلیحاتی هستهای شکل گرفت [12، 5]. در حالی که ابرقدرتها پروژه ساخت یک بمب آخرالزمانی واحد (مانند ساندیال) را به عنوان “جنون بیش از حد” و “جنایتی علیه بشریت” رد کردند [17، 16]، در واقعیت، بشریت به جای یک بمب، یک “ماشین روز قیامت” ساخته است.
بر اساس منابع، سیاستها و اخلاقیات مربوط به سلاحهای هستهای در جهان امروز در ابعاد زیر قابل بررسی است:
۱. سیاستهای نگهداری و نوسازی زرادخانهها
ماهیت سیاستهای هستهای امروز بر حفظ زرادخانههایی است که قابلیت نابودی تمدن بشری را دارند و در عین حال، رقابت و نوسازی را ادامه میدهند:
- ذخیره تسلیحات کافی برای نابودی: در حال حاضر، جهان همچنان حدود ۱۲,۰۰۰ سلاح هستهای در اختیار دارد که برای نابودی تمدن بشری کافی است. این تعداد، میراثی از دوران اوج جنگ سرد است که در آن بیش از ۷۰,۰۰۰ کلاهک وجود داشت.
- خطر بازگشت به مسابقه تسلیحاتی: منابع اشاره میکنند که ممکن است جهان در آستانه یک مسابقه تسلیحات هستهای دیگر باشد.
- ایالات متحده در مسیر صرف یک تریلیون دلار برای برنامههای نوسازی هستهای خود است.
- چین نیز در حال گسترش زرادخانه خود است و ممکن است تا سال ۲۰۳۰ بیش از ۱۰۰۰ سلاح هستهای آماده پرتاب داشته باشد.
- بازدارندگی از طریق تهدید معتبر: به جای یک “سوزاننده جهان” (مانند ساندیال)، ابرقدرتها دهها هزار سلاح هستهای در انواع و اندازههای مختلف ساختند که در زیردریاییها، پناهگاهها و سیلوها پنهان شدهاند. اگرچه این رویکرد معقولتر به نظر میرسد، اما این زرادخانههای متنوع، یک تهدید بسیار معتبرتر ایجاد میکنند. این خطر وجود دارد که اگر کشورها احساس کنند میتوانند خطر شلیک یک بمب هستهای کوچکتر را بپذیرند، احتمال فعال شدن آنها بیشتر شده و میتواند یک واکنش زنجیرهای ویرانگر را آغاز کند.
۲. اخلاقیات پیرامون آمادگی برای نابودی
ساخت و نگهداری این سلاحها، حتی با هدف بازدارندگی، سؤالات عمیق اخلاقی را مطرح میکند:
- هدف نهایی بازدارندگی (Final Deterrence): ریشه این تفکر در ایده بازدارندگی نهایی ادوارد تلر بود: “اگر به ما یا متحدان ما حمله کنید، ما جهان را نابود خواهیم کرد”. اگرچه این منطق برای یک بمب واحد (ساندیال) به دلیل عدم انعطافپذیری مورد انتقاد قرار گرفت (آیا برای حمله به یک پایگاه دوردست، دکمه پایان جهان فشرده میشد؟)، اما زرادخانههای امروزی اساساً همین پیامد را دارند.
- جنون کنترلشده: حتی در دنیای جنونآمیز تسلیحات هستهای، ساخت یک سلاح واحد که تمام تمدن را نابود کند، توسط دانشمندان با وحشت و توسط سیاستمداران با ناباوری مواجه شد. ارتش ایالات متحده نیز این سطح از جنون را بیش از حد دانست. این نشان میدهد که خط قرمزی اخلاقی در برابر نابودی کامل وجود دارد، هرچند که زرادخانه فعلی عملاً به همان نتیجه میرسد.
- پذیرش آمادگی برای خودویرانگری: منبعی این پرسش اساسی اخلاقی را مطرح میکند که بشریت به عنوان یک گونه باید از خود بپرسد که آیا واقعاً میخواهد در یک لحظه آماده نابودی خود باشد.
- میراث اخلاقی: علم و مسئولیت: منابع یادآوری میکنند که علم ذاتاً خوب یا بد نیست، و این وظیفه ماست که حس کنجکاوی و اکتشاف خود را در جهت مثبت به کار گیریم. اما در حال حاضر، ابرقدرتها تریلیونها دلار هزینه کردهاند تا هوشمندترین افراد نشان دهند که چقدر سخت میتوانند بشریت را نابود کنند.
در مجموع، سیاستهای هستهای امروز بر پایه حفظ یک “ماشین روز قیامت” است که تهدیدی معتبر برای بازدارندگی ایجاد کند [19، 18]. در عین حال، اخلاقیات پیرامون این موضوع حول محور آمادگی همیشگی بشریت برای نابودی خود میچرخد، وضعیتی که حتی در مقایسه با جنون پروژه ساندیال، تفاوت چندانی ندارد [20، 19].